۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه

پيام مهم آيت الله هاشمي رفسنجاني


آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی ریاست مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به اینکه امروز هر کسی در هر کجا باعث تفرقه مردم بشود حتی اگر به اصطلاح خود با حسن‌نیت هم این کار را می‌کند، دچار اشتباه بزرگ و استراتژیک شده است، گفت: نظام اسلامی با اتحاد و همدلی مردم به پیروزی رسید، شورش‌های ضدانقلاب را برطرف کرد، دفاع مقدس را با موفقیت بر سرانجام رساندیم و خرابی‌ها و زیربناهای کشور را با حضور مردم آباد کردیم و زیربناها را ساختیم و امروز هم تنها راه خروج از تهدیدات و نگرانی‌ها تقویت وحدت و همدلی و یکپارچگی کشور است
ایشان در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدای فاجعه هفتم تیر، یادآوری خاطرات انقلاب و به‌ خصوص شهدای گرانقدر هفتم تیر را موجب هوشیاری همه آحاد جامعه خواند و با اشاره به شرایط خاصی که در آستانه فاجعه هفتم تیر اعم از عزل بنی صدر و تفرقه میان دوستان خوب انقلاب حاکم بود،گفت: شهادت ۷۳ تن از خوبترین یاران وفادار انقلاب خط بطلانی بود بر توطئه تفرقه‌افکنان و موجب هوشیاری و اتحاد بیش از پیش مردم و وفاداران به انقلاب اسلامی شد.
رئیس مجلس خبرگان رهبری افزود: در مقطعی که نظام اسلامی را امواج گوناگون فتنه به شدت تهدید می‌کرد خون شهدای هفتم تیر کاری کارستان کرد و وحدت را بر پیکر تضعیف شده آن زمان در میان آحاد گوناگون جامعه تزریق کرد.
هاشمی رفسنجانی تأکید کرد: اکنون در شرایطی که بیش از گذشته به وحدت نیاز داریم دست‌هایی مرئی و نامرئی بر طبل تفرقه و جدایی می‌کوبند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه اظهار داشت: در شرایطی که تحریم‌ها و فشارهای بین‌المللی مثل امواج فتنه به سوی ما می‌آیند، انتظار به حق در داخل این است که از امثال مراسم شهدای هفتم تیر به‌عنوان پرچم وحدت و همدلی استفاده و تهدیدات نظام اسلامی را با درایت و اتحاد برطرف کنیم.
رئیس مجلس خبرگان رهبر همچنین با اشاره به اینکه امروز هر کسی در هر کجا باعث تفرقه مردم بشود حتی اگر به اصطلاح خود با حسن‌نیت هم این کار را می‌کند، دچار اشتباه بزرگ و استراتژیک شده است، گفت: نظام اسلامی با اتحاد و همدلی مردم به پیروزی رسید، شورش‌های ضدانقلاب را برطرف کرد، دفاع مقدس را با موفقیت بر سرانجام رساندیم و خرابی‌ها و زیربناهای کشور را با حضور مردم آباد کردیم و زیربناها را ساختیم و امروز هم تنها راه خروج از تهدیدات و نگرانی‌ها تقویت وحدت و همدلی و یکپارچگی کشور است.
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی وظیفه کنونی همه دلسوزان نظام و مردم و به‌خصوص خانواده معظم شهدا را تقویت اتحاد و همدلی در کشور خواند و تأکید کرد: امروز از دوره‌هایی است که وحدت و همدلی و حتی گاهی سکوت و صبر جزو مجاهدت‌های بزرگ الهی محسوب می‌شود.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام حفظ ارکان نظام و انقلاب همچون روحانیت و مراجع عظام تقلید و حرمت بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی(ره) را از واجبات مقطع کنونی نظام اسلامی خواند و تصریح کرد: روحانیت و مراجع معظم شیعه که همواره در طول تاریخ ملجأ و پناه مردم از بیداد طاغوتیان بوده‌اند، اکنون مورد بی‌‌مهری برخی قرار می‌گیرند و متأسفانه دست‌هایی درکارند تا ارتباط روحانیت و مراجع را با مردم قطع کنند.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به این پرسش که چطور امروز عده‌ای به خود اجازه می‌دهند به نام دین، اسلام و انقلاب مراجع و بیت معظم امام را مورد اهانت قرار دهند، گفت: در شرایطی که مشکلات گوناگون گریبان کشور را گرفته است، این نوع اقدامات نشان از بی‌تدبیری برخی مقدس‌مآبان به ظاهر انقلابی می‌‌دهد.
در ابتدای این دیدار صادقی از خانواده شهدای معظم هفتم تیر و نیز اصغرنیا از بازماندگان فاجعه هفتم تیر با گرامی‌داشت یاد و خاطره این شهیدان گرانقدر، انتقال صحیح ارزش‌های انقلاب و نظام اسلامی به نسل جوان کشور را بهترین راه حفظ یاد و خاطره شهدای گرانقدر هفتم تیر خواندند.

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

زنان طلایه داران عدالت طلبی ، قربانیان بی عدالتی

زنان به عنوان مهمترین رکن جامعه همواره در صف اول مبارزات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه بوده اند ، این امر دلایل فراوانی دارد از جمله آنکه از گذشته همواره خانواده های سنتی دچار پدیده یا بهتر بگوییم بیماری مرد سالاری بوده اند و زنان به خوبی پلیدی های دیکتاتوری و استبداد را در کوچکترین رکن جامعه یعنی خانواده درک کرده اند ، همچنین چون زنان معمولا مشغله های فکری گوناگون برای تأمین معاش و مسائل مادی نداشته اند فرصت تفکر و اندیشیدن به مسائل مختلف را پیدا کرده اند. هم در فرهنگ ایرانی و هم در فرهنگ اسلامی همواره زنان مورد احترام و دارای حقوقی برابر با مردان بوده اند ، این امر را چه پیش از اسلام که بانوان را حتی به مقام سلطنت نیز انتخاب میکردند و چه پس از اسلام در نقش آفرینی های گوناگون زنان صدر اسلام میتوان به وضوح دید.
متأسفانه از چند صده گذشته ، جاهلیت نوین پا به عرصه ظهور گذاشت و زنان را به تدریج به حاشیه راند و اصطلاحا به شهروند درجه دو تبدیل کرد ، چند قرن زنان پشت دیوارهای بلند منازل زندانی شدند و از تحولات به دور ماندند اما به تدریج از دوران مشروطیت به بعد ، دوباره زنان سعی در بازیابی جایگاه خود نمودند و بانوانی که از خانواده های نسبتا روشنفکر برخاسته بودند به تدریج به عنوان یک شهروند در جامعه به ایفای نقش پرداختند ، پیشروان این حرکت ضد تحجر را میتوان افرادی چون پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد دانست.
اگرچه همواره مقاومتهایی از جانب سنتگرایان و افراد قشری وجود داشته است ، اما تلاش و پشتکار بانوان ایرانی سبب شده که امروز شاهد باشیم بیش از ۶۰ درصد دانشجویان را دختران تشکیل میدهند و به مراتب با انگیزه تر و بهتر از پسران در زمینه تحصیل و زمینه های گوناگون اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و... فعالیت میکنند. این امر نشان از آن دارد که بانوان ایرانی باردیگر جایگاه واقعی خود را پیدا کرده اند و هیچ مقاومتی به هر بهانه ای که باشد نمیتواند آنان را از پیشرفت باز دارد.
در سالهای اخیر با وجود مخالفتها اقدامات بسیاری برای احقاق حقوق پایمال شده بانوان توسط مبارزان این راه انجام شده است ، از جمله این اقدامات میتوان به احیای ورزش بانوان نام برد ولی هنوز راه بسیاری تا برابری حقوق مردان و زنان وجود دارد. به امید برابری

۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

لحظاتی در حضور جناب عزراییل

روزی مردی برحسب تصادف با جناب عزرائیل برخورد کرد و از قضا جناب عزرائیل از او خوشش آمد و به او اجازه داد تا تقاضایی بنماید.
مرد گفت : تنها تقاضای جان نثار این است که چند روزی پیش از فرارسیدن ساعت موعود و لحظه قبض روح مرحمت فرمایید و قاصدی ، خبری ، چیزی برای مخلص ارسال فرمایید تا سر فرصت ترتیب وصیتم را بدهم و کارهای نیمه تمامم را به انجام برسانم و...
حضرت قابض الارواح تقاضای مرد را پذیرفت و قول داد که مدتها پیش از فرارسیدن اجل باخبرش سازد.
سالها از این ملاقات تاریخی گذشت و آن مرد گرم کار و زندگی شد و چنان اسیر آلودگی های دنیوی گشت که یکباره خوف مرگ و حساب عقبی از خاطرش رفت. نیمه شبی که به علت بیماری چند ماهه ای در بستر بود صدای پایی از خواب بیدارش کرد و رفیق دیرینه جناب عزرائیل را بالای سر خود دید ، به گمان اینکه دوست قدیمی به احوالپرسیش آمده است با قیافه باز و بشاش سلام گفت و گرم صحبت شد اما وقتی با چهره غضب آلود ملک الموت مواجه شد و دید که حضرتشان با آلات و ابزار قبض روح آمده است ، دستپاچه شد و زبانش به لکنت افتاد و با لحنی آمیخته به التماس و اعتراض از او پرسید که چرا به قولش وفا نکرده است و قبلا قاصدی نفرستاده است؟
جناب عزرائیل لبخندی زد و گفت: من به جای یک قاصد ، ده ها قاصد فرستادم ولی تو چنان گرم کار دنیا بودی که همه را نادیده و سخنشان را نشنیده گرفتی.
مرد نالید که قربان احدی از این قاصدان را ندیدم ، شاید این دور وبری ها نگذاشته اند قاصدها بیایند و با بنده ملاقات کنند ، در این صورت من بیگناهم.
قیافه عزراییل درهم رفت و گفت: دست از فریب بردار ، همه قاصدها را مستقیما بسراغت فرستادم و همگی هم باتو ملاقات کردند ، حالا اگر گوشت به حکم مصلحت کر و چشمانت کور بوده گناه قاصدان چیست؟ مرد که زبانش بند آمده بود و دست اجل را حس میکرد به حالت تسلیم به شنیدن ادامه سخنان عزراییل پرداخت که:
قاصدهای من امروز و دیروز به سراغت نیامدند ، اولین قاصدم را چند سال پیش فرستادم ، روزی که دندانهایت شروع به ریختن کرد ، پیامش را نشنیدی و رفتی دندان مصنوعی گذاشتی مانند کسانی که میخواهند اقتصاد در هم ریخته ای را با نطق و خطابه اصلاح کنند.
قاصد بعدی را روزی فرستادم که موهای شفاف و مشکیت به سفیدی گراییده بود ، به پیامش اعتنا نکردی و با رنگهای مصنوعی به مبارزه با او پرداختی مانند آنهایی که میخواهند قیافه های در هم رفته را با زدن حرفهای مضحک و شوخی و وعده وعید بخندانند.
قاصد بعدی را روزی فرستادم که صورت شاداب و زیبایت پراز چین و چروک شد و زیبا رخانی که در جوانی دور و برت بودند سرخورده و دمق از دیدارت پرهیز کردند و از گردت پراکنده شدند اما تو نفرت عده کثیری را نادیده گرفتی و کوشیدی با پول و بذل و بخشش دل جمعی از رمیدگان و رنجیدگان را به دست آوری و آخرین قاصدم را همین چند هفته پیش فرستادم ، تاروزی که وجودت سلامت و منشاء فایده بود ، نه تنها اعضای خانواده بلکه بستگان و آشنایان دور و نزدیک دوستت میداشتند و گوش به فرمانت بودند ، در اولین هفته ای که سلامت مزاجت مختل شد باز به پاس گذشته و به این امید که مرضت علاج میشود و از این بیماری نجات خواهی یافت و بازهم در خدمت خانواده خواهی بود صمیمانه از جان و دل مایه گذاشتند و به پرستاریت کمر بستند هر تندخوییت را تحمل کردند و دم نزدند. اما روزی که پی بردند مرض درمان ناپذیر است و وجود نازنینت مایه دردسر است عیادتها به تأخیر افتاد و آشنایان ناله هایت را نادیده گرفتند و پراکنده شدند و این تنها ماندن آخرین پیام بود مانند آنهایی که...
دریغا که لحظه موعود فرارسید و سخن جناب عزراییل ناتمام ماند.

پی نوشت: برگرفته از داستانی نوشته مرحوم سعیدی سیرجانی

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

حمله به تنها سنگر مستقل علمی کشور ، چرا؟

این روزها یکی از خبرسازترین مؤسسات کشور ، دانشگاه آزاد اسلامیست ; از جنجالهای مربوط به تغییر اساسنامه این دانشگاه گرفته تا تصویب وقف اموال دانشگاه.
گویی بی توجهی به عمران و سازندگی و مصالح کشور در رقابت های سیاسی ، این روزها به یک سنت تبدیل شده است ، از ایجاد مشکلات در کار ساخت متروی تهران که حتی صدای شهردار اصولگرا را نیز درآورده گرفته تا تلاش برای تصاحب دانشگاه آزاد. از صحبتهای گوناگونی که پیرامون این مؤسسه بزرگ علمی و پژوهشی کشور گفته میشود ، کاملا مشخص است که برخی دشمنی های شخصی خود را به این دانشگاه تعمیم داده اند و در تلاشند تا این تنها سنگر مستقل علمی کشور را حتی به قیمت تضعیف و تخریب جایگاه آن نزد مجامع علمی بین المللی تصاحب کنند.
البته مجلس در باب وقف اموال دانشگاه آزاد به خوبی به وظیفه خود عمل نمود و بار دیگر ثابت کرد که دلسوزترین نهاد همان خانه ملت است حتی اگر نمایندگان کاملا مستقل نباشند.
پیشرفتهای زائدالوصف این دانشگاه در عرصه های علمی و تحقیقاتی در طول عمر نسبتا کم آن در مقایسه با دانشگاه هایی چون دانشگاه تهران نشان از کیفیت کار مدیران این دانشگاه و اثرات مثبت ثبات مدیریت دارد. حال باید پرسید چرا برخی آقایان علاقه دارند این ثبات مدیریت را در این تنها مؤسسه آموزش عالی خصوصی کشور برهم زنند و این تنها سنگر علمی مستقل باقی مانده در کشور را نیز به سرنوشت سایر نهادها که هر چند سال و حتی گاهی چند ماه یکبار دچار تغییر و تحولات در سطوح مختلف مدیریت و به تبع آن تغییر در برنامه ها میشوند مبتلا نمایند که اثری جز جلوگیری از پیشرفت و ترقی ندارد.

۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

تقدیم به ندای ایران

وقتی در آن غروب غمناک
بر سینه ات ، آن صندوق رازهای ناگفته
گلهای سرخ لاله رویاندند
خونت مگر خون سیاوش بود؟
کاینگونه در هرگوشه این ملک
صدها سیاوش سرزد از خاک...

۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه

ایران به کجا میرود؟

<< شیر مرده ، شمشیر شکسته ، خورشید غروب میکند ، ایران به کجا میرود؟ >>
اینها جملاتی بود که در روزی از روزهای بهمن ۵۷ بر جلد یکی از مجلات نقش بسته بود. آنروزها این سوالی بود که در ذهن همه مردم ایران وجود داشت ، ولی یک نفر بود که برای این سوال پاسخی داشت ، "امام خمینی"
به جرأت میتوان گفت تنها عاملی که در آنروزها سبب حفظ تمامیت ارضی ایران و فروکش کردن آشفتگیها شد ، قدرت معنوی امام و اعتقاد ریشه دار مردم به ایشان بود.
حال بیش از سی و یکسال از آنروزها میگذرد.
شاید تا قبل از انتخابات ۲۲ خرداد ، کسی تصور نمیکرد که در میان سیاسیون کشور اختلافات چندانی وجود داشته باشد ، اما امروز پس از گذشت یکسال از آن روز ، وقتی به عقب مینگریم ، میبینیم که روز به روز اختلافات بیشتر و بنیادی تر شده و هرروز موضوعی سبب بیشتر شدن شکافها و تیره شدن فضای سیاسی کشور شده است. در این شرایط فشارها و تحریمهای بین المللی نیز روز به روز بیشتر شده است و حتی کشورهایی که به ظاهر خود را دوست و کنار ایران معرفی میکردند ( که البته از ابتدا آگاهان و دیپلماتهای مجرب بر این مسئله وقوف داشتند که این کشورها تنها به دنبال سوء استفاده اقتصادی و سیاسی از شرایط سیاست خارجی ایران هستند و بارها این مسئله را تذکر دادند) نیز به جمع تحریم کنندگان پیوستند که نتایج این وضع اقتصادی بر همگان روشن است ، شاید خالی از لطف نباشد که خاطره ای کوتاه را بیان کنم.(( چندی پیش با یک پیرمرد روستایی صحبت میکردم ، از وضع زندگی و معاشش پرسیدم ، جواب پرمعنایی داد، با لبخند تلخی گفت: رادیو رو که روشن میکنیم همه چی داریم ، رادیو رو که خاموش میکنیم دیگه هیچی نداریم!)) خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
حال اگر پای صحبت هرکس اعم از ثروتمند و فقیر بنشینی ، بار دیگر این سوال برایش مطرح است: ایران به کجا میرود؟ اما متأسفانه گویی اینبار کسی پاسخی ندارد.

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

مرگ بر آنکه بگوید مرگ بر آزادی

هنوز هم میترسم
ترس از گفتن زنده باد آزادی
ترس از خواندن روزنامه
ترس از راه رفتن در خیابان
یکی گفت آنها آمدند
زدند ، بردند و...
مغولها را نمیگفت
خودتان که بهتر میدانید
من که هنوز میترسم
آنها میآیند و میگویند
مرگ بر منافق
من منافق نیستم
میگویند مرگ بر آمریکا
من آمریکایی نیستم
ولی انگار میخواهند بگویند
مرگ بر آزادی
من مثل کبوتر سپیدی گوشه خیابان
دست هایم را از درد چوب میمالم و میگویم
زنده باد آزادی
مرگ بر هرکه بگوید مرگ بر آزادی

۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

اگر....

دست بلند کردم ، تاکسی سبز رنگی ایستاد ، هم مسیر بودیم ، هردو به سمت آزادی میرفتیم ، سوار شدم.
طبق معمول بازار بحث های سیاسی گرم بود ، یکی میگفت: اگر جنگ رخ نداده بود وضع به گونه ای دیگر بود، دیگری میگفت اگر دولت اصلاحات شجاعانه تر عمل میکرد ، وضع مناسب تری را شاهد بودیم.
بحث ادامه داشت ولی من به فکر فرورفته بودم ، به یک کلمه فکر میکردم ((اگر)).
احساس کردم در این گفت و شنودهای عامیانه یک نقطه مشترک وجود دارد و آن همین کلمه به ظاهر ساده است. وقتی به تاریخ معاصر ایران بنگریم ، پر است از این ((اگرهایی)) که هرکدامشان اگر تحقق می یافت ، امروز روزهای دیگری را شاهد بودیم و تا چند روز دیگر شاهد فرارسیدن سالگرد کشته شدن فرزندان ایران زمین نبودیم ، فرزندانی که سال گذشته با ذوق و شوق فراوان به پای صندوق رأی رفتند و به امید ساختن آینده خود و ایران رأی دادند ولی غافل از آنکه آینده چند روزه ای بیش در انتظارشان نیست.
روزها میگذرد و ماییم و این اگرها که معلوم نیست کی طلسمش خواهد شکست و سلسله این اگرها پایان خواهد یافت.

۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

بچه ها...

بچه ها این خانه اجدادی است
خسته از شلاق استبدادی است
مرهم دردش کمی آزادی است
بچه ها این کار فردای شماست.

۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

پیروی از سیاست تفرقه بنداز و حکومت کن!

سخنم را بامثالی ساده آغاز میکنم.
وقتی برای مثال میخواهند یک ایستگاه مترو بسازند، ابتدا یک گروه از مهندسین حفاری آن را انجام میدهند سپس وقتی آن گروه کار خود را انجام داد جای خود را به گروه دیگری میدهند که کار طراحی داخل آن را انجام دهند و به همین ترتیب گروه های مختلف اقدامات لازم برای تکمیل آنرا مرحله به مرحله انجام میدهند ولی هیچکدام از این گروه ها با دیگری دشمنی ندارند! اگرچه ممکن است به بخشهایی از کار یکدیگر انتقاداتی داشته باشند ولی همه میدانند برای یک هدف فعالیت میکنند و کار هریک لازمه کار دیگری است.
حال این مثال را به کل مملکت تعمیم دهید.
به جرأت میتوان گفت مردم بهترین تحلیلگران وضع کشورند و در برهه ای نیاز آنرا به خوبی تشخیص میدهند. روزی این ملت سازندگی و عمران کشور را ضروری دانستند و دولت سازندگی را انتخاب کردند و در ادامه برای تکمیل پیشرفت کشور اصلاحات سیاسی را لازم دیدند و به دولت اصلاحات رأی دادند ، ولی دولتمردان و حامیان دو جریان سازندگی و اصلاحات هیچگاه باهم سر عناد نداشتند و ندارند زیرا هدف مشترکی دارند و آن هدف چیزی نیست جز تعالی کشور و تحقق آرمانهای امام. در حقیقت باید گفت زمینه ایجاد دوم خرداد۷۶ را دولت سازندگی با راحت کردن خیال مردم از وضع معیشت و اقتصاد ایجاد کرد که مردم به فکر اصلاحات سیاسی نیز افتادند.
البته همواره عده ای درپی ایجاد و درواقع القاء اختلافات هستند تا خود از آب گل آلود ماهی بگیرند ولی سردمداران سازندگی و اصلاحات آگاه تر از آنند که این تفرقه اندازها بتوانند طرفی ببندند!

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

مهستان2 آمد!

به علت برخی مشکلات فنی مهستان 1 به 2 تبدیل شد ، این تغییر به دلیل فیلترینگ نبوده است.

۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه

آه...

به قول سید حسن خمینی نواده خلف امام(ره) هنوز بیست سال از رحلت امام نگذشته و در سالگرش به نوه او بی احترامی میکنند ، از صحبتش جلوگیری میکنند و حاضر نمیشوند حقیقت امام را از زبان یادگار او بشنوند. اگر انسان حق طلبی چهره ایشان را که در کنار یار دیرین امام، آیت الله هاشمی رفسنجانی نشسته بودند و آنگونه دست بر زیر پیشانی افسوس میخوردند ، میدید، عجیب نبود اگر خون گریه میکرد. آه از این دنیا آه...