۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

پاریس قشنگ است ولی خانه ما نیست...

(( پدر از راه می رسد ، با جعبه ای شیرینی در دست ، به بچه ها میگوید بالاخره ویزا دادند ، حال تا چند روز دیگر بچه ها در خیابان های اروپا قدم میزنند و فکر میکنند خوشبختند )) آری ، این آرزوی بسیاری از جوانان است ، بسیاری که عادت دارند به جای حل مسئله اقدام به پاک کردن صورت مسئله نمایند و گمان میکنند چون پول دارند ، همه جا میتواند وطنشان شود ، اما نمیدانند اگر فقط سه ماه از ایران دور باشند ، دلشان حتی برای ترافیک تهران نیز تنگ میشود.
هنر رها کردن خانه پدری به حال خود و پول دادن و خریدن یک کاخ نیست ، بلکه هنر ساختن خانه اجدادی و نوسازی آن است. پاریس و لندن و... زیبا هستند ، به ما چه؟ عده ای شهرشان را زیبا ساخته اند و میتوانند به آن ببالند ، اما ما وقتی میتوانیم به خود افتخار کنیم که کشور خود را بسازیم ، نه اینکه آن را رها کنیم. کسی که از وطن دل میکند و میرود ، همچون گلی است که از باغ کنده شود و آنرا درون لیوان آبی بلورین قرار دهند ، اگرچه چند روزی درون آن لیوان زیبا شاداب خواهد بود ، ولیکن این شادابی در فاصله کوتاهی به پژمردگی بدل خواهد شد و آن هنگام است که معنای وطن را با تمام وجود درک میکند.
وطن یعنی درختی ریشه در خاک
اصیل و سالم و پربهره و پاک
وطن خاکی سراسر افتخار است
که از جمشید و از کی یادگار است
وطن یعنی سرود پاک بودن
نگهبان تمام خاک بودن
وطن یعنی نژاد آریایی
نجابت ، مهرورزی ، باوفایی
وطن یعنی سرود رقص آتش
به استقبال نوروز فره وش
وطن خاک اشوزرتشت جاوید
که دل را میبرد تا اوج خورشید
وطن یعنی اوستا خواندن دل
به آیین اهورا ماندن دل
وطن شوش و چغازنبیل و کارون
ارس ، زاینده رود و موج جیهون
وطن تیر و کمان آرش ماست
سیاوش های غرق آتش ماست
وطن فردوسی و شهنامه اوست
که ایران زنده از هنگامه اوست
وطن آوای رخش و بانگ شبدیز
خروش رستم و گلبانگ پرویز
وطن شیرین خسرو پرور ماست
صدای تیشه افسونگر ماست
وطن چنگ است بر چنگ نکیسا
سرود باربدها خسروآسا
وطن نقش و نگار تخت جمشید
شکوه روزگار تخت جمشید
وطن را لاله های سرنگون است
ز یاد آریوبرزن غرق خون است
وطن منشور آزادی کوروش
شکوه جوشش خون سیاوش
وطن یعقوب لیث آرد بدیدار
و یا نادرشه پیروز افشار
وطن در هی هی چوپان کرد است
که دل را تا بهشت عشق برده ست
وطن یعنی تفنگ بختیاری
غرور ملی و دشمن شکاری
وطن یعنی بلوچ با صلابت
دل عاشق نگاهی با مهابت
وطن یعنی بلندای دماوند
ز قهر ملتش ضحاک دربند
وطن یعنی سهند سرفرازی
چنان ستارخانش پاک بازی
وطن یعنی سرود مهربانی
وطن یعنی شکوه همزبانی
وطن یعنی درفش کاویانی
سپید و سرخ و سبز جاودانی
وطن دارالفنون میرزا تقی خان
شهید سرفراز فین کاشان
وطن یعنی بهارستان مصدق
حضوری بی ریا چون صبح صادق
کنون ای هم وطن ای جان جانان
بیا با ما بگو جاوید ایران

۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

ما جهنمی ها !!

دیروز سوار یک تاکسی شدم تا به دیدن دوستی بروم ، مسافر دیگری حضور نداشت ، راننده شروع به صحبت در مورد ظاهر من و به طور کلی جوانان کرد.
با اشاره به موهای من گفت : امثال شما که به فکر ژل زدن و درست کردن ظاهرتان هستید ، در واقع از خدا دور میشوید. پرسیدم چرا؟ گفت : چون اصلا به او فکر نمیکنید و من از ظاهرتان مطمئنم نماز و روزه هم ندارید.
البته من از عصبانیت پیاده شدم ولی بعد که فکر کردم خیلی دلم به حال او سوخت ، زیرا در حقیقت خود فکر میکرد کار خیری انجام میدهد. فکر کردم به کجا رسیده ایم؟ به کجا رسیده ایم که به این سادگی از ظاهر افراد درموردشان قضاوت میکنیم و حکم میدهیم. مگرخداوند نفرموده آراسته باشید؟ حال آراستگی مظهر بی دینی و ژولیدگی نشان تقواست؟ واقعا چرا؟

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

زنان در لایحه حمایت از خانواده

چندی است که مشخص نیست چرا تصمیم به تغییر قانون حمایت از خانواده گرفته شده است. اگرچه انتقادات بسیاری به قانون فعلی نیز وارد است ، اما این لایحه دیگر نور علی نور است!
اول آنکه در این لایحه در بسیاری موارد مجازاتهای گوناگون را تبدیل به جزای نقدی کرده اند که مسلما برای کسی که دارای تمکن مالی باشد ، بازدارنده نخواهد بود. از جمله مجازات عدم ثبت ازدواج و طلاق برای مردان و یا عدم تحویل فرزندی که حضانتش برعهده مادر است به او از حبس و زندان به جزای نقدی بدل شده است و تنها شرط ازدواج مجدد تمکن مالی مرد ذکر شده است و نیازی به اجازه ی همسر اول نیست ، این یعنی سوق دادن جامعه به سمت مال گرایی و پول پرستی ، یعنی تقویت این تفکر عامیانه که پول ، حلال تمام مشکلات است ، یعنی مردی ، زنی را به عقد خود در میاورد ، بدون آنکه این ازدواج را ثبت نماید و در مقابل تمام خسارات و آسیب هایی که به زن وارد میشود ، تنها باید دست در جیب کند و پولی بپردازد. آن هم به صندوق دولت.
از طرف دیگر این لایحه جایگاهی برای قضاوت زنان در دادگاههای خانواده و یا حداقل وجود یک زن و مرد قاضی به طور همزمان برای رسیدگی به دعاوی خانواده قائل نیست ، روشن است که یک مرد نمیتواند از دید یک زن به مسائل بنگرد و وقتی یک زن مشکلات خود را در زندگی مشترکش برای یک قاضی مرد توضیح میدهد ، فارغ از سختی این کار برای زن ، آن قاضی هرقدر هم که باتجربه باشد ، امکان ندارد بتواند احساس واقعی زن را درک کند که البته طبیعی است و نحوه نگاه مردان و زنان متفاوت است و تنها راه حل این مشکل وجود یک قاضی زن در کنار قاضی مرد است.
در این لایحه این امتیاز را برای مرد قائل شده اند که در صورت ابتلای همسرش به یک بیماری صعب العلاج همسر تازه ای اختیار کند. گویی زن در زندگی مشترک ، شریک زندگی نیست ، بلکه همچون کارگری است که وقتی دچار مشکلی شد که قادر به انجام وظایف نبود باید او را بیرون کرد و کارگر جدیدی آورد ، تنها با این تفاوت که کارگر طبق قانون کار از بیمه بهره مند است ولی زنان خانه دار آنرا هم ندارند.

۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

...و ایران ، ایران و ایران

... و ایران که بماند ، که بپاید ، که مانده است ، که پاینده است.
به مدد قهر فرزندانش ، به مدد مهربانی فرزندانش و به مدد بزرگی فرزندانش
و گذشته است و مانده است ، ایستا و سرفراز ، از فرازها و نشیب ها
از اعصار ، از توفان اسکندر ، توفان تاتار و توفان مغول و مانده است
چراکه بوعلی بر این سرزمین آمد و رازی از این سرزمین بود که پیر توس از این خاک برآمد که بوذر جمهر و شیخ نصیر و مزدک و بومسلم و یعقوب و... و ایران
خاک پاک ، سرزمین روشنایی ، نور عشق و ایمان
خاک هزاران شهید از دور دست تاریخ تا...
که نبرد کردند با تاریکی
این جادوی مقدس ، این کلام بلند که از بلندای تاریخ برآمده است
که از شکوه شعر حافظ برآمده است و از جوهر اندیشه ناب مولانا برآمده است و از لطافت کلام نظامی
از نگرش فیلسوفانه خیام و از شمشیرها برآمده است و نیزه ها که قلب دشمن را در هدف داشت و اندیشه ها که سرزمین های دوردست را در مینوردید
و فرهنگ ایرانی را میگستراند.
فرهنگ فرزندان ایران که آشیانه بر قله ها داشتند
که فداکاری را نماد و مثال بودند
که ایثار را و خلاقیت دشمن شکن را
و ایران ، چشم ما ، هستی ما ، روح ما ، قلب ما ، ایمان ما و جلوه و جمال ماست
از شمال تا جنوب ، از آذربایجان که ستارخانش ایران را فریاد کرد و آزادی ایران را
تا جنوب که رئیس علی دلواری اش ، به عشق ایران جنگید و برای بزرگی ایران جنگید و بر کرانه خلیج فارس نثار کرد خونش را
و خراسان که بومسلمش شمشیر برکشید تا قهر و خشم انقلابیش را برتاباند
و سیستانش که یعقوب را پروراند و...
چنین بود که ایران ماند و چنین است که ایران میماند
با همه گلها از همه گلزارها که بسویش نثار باد به خاکش نثار باد
به رنگهای سبز و سپید و سرخ پرچمش نثار باد
که سبزیش یادآور خرمی ایران است و سپیدیش صفا و صلح و پاکی سرزمین مقدسمان را به یاد می آورد و سرخیش خون شهدای این خاک را به یاد میاورد
که عاشق آنیم که عاشق آن بوده ایم و فراموش نمیکنیم هرجا که باشیم ایرانی هستیم
کجاست نامی به بزرگی نام ایران جاودان
که از پس هر معرکه سر برآورده و چنین است که مانده است و پاینده است
که بماناد و پاینده باد برای همیشه از ازل تا ابدیت تاریخ
تا البرز کوه هست و بلندای دماوند که ستبر و استوار نام ایران را فریاد میزند.

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

خروج ارتش آمریکا از عراق و آینده پیشه رو

(( واحدهای عملیاتی ارتش ایالات متحده از عراق خارج شدند و نیروهای ستادی نیز تا پایان سال جاری از این کشور خارج خواهند شد.)) این خبری است که این روزها درصدر اخبار جهان قرار دارد. اما تأثیر این خروج بر ایران چیست ؟
در طول هفت سال و نیم گذشته تعرض جدی ای از سوی تروریستهای وهابی که از جهالت کشتن شیعیان را وسیله ورود به بهشت میدانند به کشورمان نشد ، زیرا کنترل مرزها به دست نیروهای خارجی بود و آنها بخاطر مسئولیت بین المللی که در قبال کشور اشغال شده و مرزهای آن داشتند ، اجازه نمیدادند اینگونه حوادث روی دهد. اکنون که سیاستمداران آمریکایی گویی به این نتیجه رسیده اند که ضرر ماندن در عراق بیش از منافع آن است ، امنیت این کشور و به تبع آن مرزها بر عهده دولت عراق قرار میگیرد ، دولتی که با وجود حضور ارتش امریکا ، قدرت مقابله با تروریستها را ندارد و هنوز پس از ماه ها که از انتخاباتشان گذشته ، نتوانسته اند با یکدیگر به توافقی برسند و دولت و پارلمان جدید را تشکیل دهند. آیا این چنین دولتی قدرت کنترل و ایجاد امنیت در کشورش و مرزها را خواهد داشت و یا مرکزی برای اشاعه تروریسم و سبب ناامنی و ایجاد مشکلات امنیتی در کشورهای همسایه اش خواهد شد ؟
در یک حالت نیز امکان دارد پس از مدتی ناامنی و قتل و کشتار ، شخصی چون صدام حسین سربلند کند و با کنار زدن دولت ، کودتایی ترتیب دهد و حکومتی چون حزب بعث تشکیل دهد و شاید تنها با این تفاوت که به جای تمایل به شرق ، متمایل به غرب خواهد بود. ملتها نیز در شرایط ناامنی به دنبال شخصی هستند که به هرطریق ممکن ، امنیت را برقرار کند و آن شخص نیز پس از دوره ای از سرکوب و کشتار آرامش متکی بر سرنیزه را برقرار خواهد کرد و در نتیجه برای مدتی با استقبال و حمایت مردم نیز مواجه خواهد بود. تازه در این زمان ایران با همسایه ای روبروست که رئیس دولتی خشن و احتمالا نظامی دارد و احتمالا به تدریج همان ادعاهای صدام را تکرار خواهد کرد.

۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

و باز هم ۲۸ مرداد

مصدق السلطنه تو هزار سال...!
پدر بزرگم صحبت میکرد:
مصدق ، مرد شریفی بود
یک شب از قضا
پیتی در دست گرفت و
در کوچه های شهر
به دنبال نفت میگشت
بلکه فانوس زندگی اش را
روشن نگه دارد
مردم به او پوزخند می زدند و
یکی یکی
درها را به رویش می بستند
دیگر صبح شده بود
خسته به خانه بازگشت
و با خود گفت :
بعد از این
به اتقاق سایر نمایندگان
قانونی را تصویب خواهم کرد که
مردم نسبت به پول و نفت بی اعتنا شوند
و دیگر نگذارند انگلیسی ها
خون مسجد سلیمان و آبادان را
از اندام نحیفشان بیرون بشکند
حالا از این ماجرا چند دهه میگذرد
و نوه ها میپرسند
چرا مردم بعد از ملی شدن صنعت نفت
اینقدر نسبت به هم بی اعتماد شده اند؟!
(( شرکت ملی نفت ایران ))
همین که پدر پیر شد
شرکت نفت گفت:
تو اخراجی
آنوقت مادر بیچاره
عکس سکته کرده پدر را قاب گرفت و
روی تاقچه غبار گرفته گذاشت
حال از این ماجرا سالها میگذرد و
همه ما کاملا مرده ایم
و حتی یک ریال هم حق الارث
برای فرزندانمان باقی نگذاشته ایم
و آنچه را هم که پدرانمان قبل از نفت
برایمان گذاشته بودند
نابود شده است
اما نفت دارد همچنان با دلار و یورو و...
به زندگی اش ادامه میدهد
و از این ماجرا
هنوز تا که هنوز است
مصدق دارد در گور سخت میگرید
اما پدر بزرگ راست میگفت
مصدق مرد شریفی بود

۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

آنچه میماند دعاها و نفرین هاست...

نباشد جهان برکسی پایدار
همه نام نیکو بود یادگار
کجا شد فریدون و ضحاک و جم
مهان عرب خسروان عجم
کجا آن بزرگان ساسانیان
ز بهرامیان تا به سامانیان
نکوهیده تر شاه ضحاک بود
که بیدادگر بود و ناپاک بود
فریدون فرخ ستایش ببرد
بمرد او و جاوید نامش نمرد
سخن ماند اندر جهان یادگار
سخن بهتر از گوهر شاهوار
ستایش نبرد آنکه بیداد بود
بگنج و به تخت مهی شاد بود
گسسته شود در همان کام اوی
نخواند بگیتی کسی نام اوی

(( فردوسی ))

۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

شایسته نام ایران سخن بگوییم

یکی از مهمترین مؤلفه های معرفی سطح فرهنگ و طبقه اجتماعی یک شخص سخن گفتن و انتخاب عبارات و واژگان مناسب است ، تا هنگامی که فردی لب به سخن نگشوده است ، اگرچه از ظاهر او میتوان تا حدودی به شخصیت وی پی برد اما با سخن گفتن او اگر هم شک و تردیدی وجود داشته باشد به یقین بدل خواهد شد. همانطور که سعدی فرموده است : (( تا مرد سخن نگفته باشد ، عیب و هنرش نهفته باشد )).
سخن گفتنی که سعدی اینگونه برای آن اهمیت قائل است ، در موردی است که شخص تنها معرف خود یا حداکثر خانواده اش میباشد ، نه معرف فرهنگ یک ملت ، که در این صورت اهمیت چگونه سخن گفتن هزاران برابر است. مسلما چنین شخصی علاوه بر ظاهر مطلوب باید از ادبیاتی فاخر و والا استفاده کند ، زیرا شخصی که سخنانش به عنوان یک مقام کشور در جهان بازتاب میابد ، از نظر ملتهای جهان نماینده فرهنگ کشورش است پس باید به نحوی سخن بگوید که برداشت افکار عمومی جهان از او و در پی آن از کشور و ملتش برداشتی مثبت باشد و تصویر خوبی از ایران در ذهنشان نقش ببندد.
اگر کشور ما در زمینه های علمی و پژوهشی در رتبه های پایین تر از کشورهای غربی قرار دارد و سابقه چندانی در این علوم ندارد ، در عوض ید طولایی در علم سیاست و سخنوری دارد. در زمانی که هنوز آمریکا کشف نشده بود ایران از صدراعظمی چون خواجه نظام الملک و سخنوری چون سعدی بهره میبرد. ایران را در جهان با نام اربابان سخن چون مولوی ، حافظ ، سعدی و... و سیاستمدارانی چون قائم مقام ها ، امیرکبیرها ، دکتر مصدق ها ، حضرت امام (ره) و... میشناسند ، دور از فرهنگ و تمدن ایران است که سخنان مقامات کشورمان همچون رفتار افرادی چون معمر قذافی به لطایف جهان سیاست بدل شود.

۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

صدا و سیما و رسانه های جهان

مدتهاست صدا و سیما در فکر شکست شبکه های ماهواره ای است ، این رقابت در تمام عرصه ها از حوزه ی خبر گرفته تا فیلم و سریال وجود دارد و در اندک مواردی صدا و سیما توان رقابت پا به پا را داشته است ولیکن گویا هیچگاه به دلایل این ناکامی توجه نشده است.
در حوزه خبر کافیست یک بخش خبری صدا و سیما را ملاحظه نمایید تا به علت عدم موفقیت در رقابت با شبکه های خبری جهانی پی ببرید. اخبار داخلی که شامل اکتشافات و اختراعات و پخش تصاویر آثار باستانیست! و اخبار خارجی هم شامل بیان مشکلات و گرفتاریهای کشورهای خارجی از قبیل نشت نفت در خلیج مکزیک ، سقوط یک هواپیمای سمپاشی در ایالتی در آمریکا! و اعتراض مادران چند سرباز به جنگ عراق!
اما از خبر که بگذریم مدتی است که شبکه ی فارسی 1 تبدیل به کابوس صدا و سیما شده است ، هرکس که قسمتی از سریالهای این شبکه را دیده باشد این مطلب را تصدیق خواهد کرد که دوبله و صداگذاری این سریالها در پایین ترین سطح قرار دارد ، حال باید به دنبال پاسخ این سوال بود که با وجود چنین ضعفی چرا این شبکه با سیل مخاطبین مواجه است؟
همواره سریالهای ایرانی موضوعات مشخصی دارند ، ازدواج ، مریضی و مرگ. چند بخش نیز گویا حتما باید در فیلمنامه گنجانده شود ، از جمله چند سکانس از بیمارستان و مریض ، قبرستان و مراسم تشییع جنازه و عزاداری.
آنچه مسلم است ، طبع بشر شادی و زیبایی را به غم و غصه ترجیح میدهد و به هیچ وسیله ای نیز نمیتوان ذات انسان را تغییر داد. مردم وقتی پس از ساعتها از سر کار به منزل برمیگردند ، انتظار تماشای برنامه ای شاد و جذاب را دارند تا از حال و هوای مشکلات خود برای دقایقی بیرون آیند ، نه اینکه آه و ناله هایی را که از صبح از نزدیک با آن مواجه بوده اند ، حال در تلویزیون هم تماشا کنند ، بنابراین روی به شبکه های خارجی میاورند. در واقع رمز موفقیت شبکه هایی چون فارسی 1 را باید عدم توجه صدا و سیما به نیازهای ذاتی بشر دانست.