امسال یکصد و چهار سال است که از انقلاب مشروطه میگذرد ، روزی که استبداد مجبور به تسلیم در برابر خواست ملت شد ، انقلاب مشروطه حرکتی بود که نه تنها ملت ایران را بلکه تمام ملتهای شرق را از قرنها خواب غفلت بیدار کرد و به آنها یادآوری کرد ، خداوند انسان را آزاد آفرید ، پس از آن بود که کشورهای منطقه نیز دچار تحولات بنیادین شدند و حتی برخی کشورهای نسبتا اروپایی همچون روسیه نیز از این دگرگونی تأثیر پذیرفتند. اما ایران...
اگرچه ملت ایران پیشرو آزادیخواهی در مشرق زمین بود اما هیچگاه به طور کامل به هدف خود نرسیدند. البته هریک از حاکمان و دولتهای پس از انقلاب مشروطه خدماتی به کشور کردند و نفی آنها دور از انصاف است ولی هیچ یک از این اقدامات نافی خوی و منش استبدادی و دیکتاتوری و در واقع مغایرتشان با قانون اساسی ای که منتخبان ملت نگاشتند نیست. نهایتا پس از مدتها مبارزه و خون دادن تنها نتیجه انقلاب مشروطه نامی در تاریخ و پوشانده شدن لباس مردمسالاری به دیکتاتورها بود.
تلاش مردم برای حاکم شدن بر سرنوشت خود ، در این یک قرن و اندی به عناوین گوناگون همواره ادامه داشته است ، روزی با نام مشروطه خواهی ، روزی با نام جمهوری خواهی و امروز به نام اصلاح طلبی. همه اینها در واقع یک معنی و خواست واحد است ، (( حاکمیت اراده ملت ))
شرایط زمینه ساز انقلابها و دگرگونیهای سیاسی در جهان یکسانند و این شرایط مشترک هرگاه در جامعه ای ایجاد شوند ، زمینه ی یک تحول بزرگ را فراهم میکنند و باید منتظر دگرگونی بود. کرینتون که از اساتید دانشگاه هاروارد و تئوریسین های بزرگ بود ، این شرایط را اینگونه برشمرده است : ۱) رشد اقتصادی عمومی ولی ناخرسندی شهروندان از فشار و تحقیر و ستمی که در این زمینه بر آنان روا داشته میشود و در همان حال فروریختگی دستگاه مالی هیئت حاکمه. ۲) گله مندی یک گروه توانگر پولدار از برخوردار نبودنشان از امتیازات اجتماعی و سازمان یافتگی آنان برای درمان فروریختگی دستگاه مالی دولت از راه دستیابی به پایگاه قدرت سیاسی .۳) بیزاری روشنفکران از هیأت حاکمه و کناره گیری آنان به علت بی پاسخ ماندن درخواستهایشان. ۴) غفلت و ناکارآمدی حاکمان در دست زدن به اصلاحات لازم. ۵) بی اعتمادی اعضای هیأت حاکمه به خود و سستی و پراکندگی در سرکوب مخالفان. ۶) نفوذ مبارزان سازمان یافته به درون حاکمیت ، در عین حال اوضاع اقتصادی و مالی بحرانی سبب تشدید تأثیرگذاری این شرایط میشود.
تحولات یکصد سال اخیر ایران کاملا مؤید این نظریه میباشد ، زیرا تمام این شرایط ، همیشه به جز دوران هایی ، در ایران حاکم بوده است و تحولات در مواقع اوضاع نامطلوب اقتصادی رخ نموده است. از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی و سپس تفکر اصلاحات همگی در چنین شرایطی به وقوع پیوستند. حال امروز پس از صد و چند سال هنوز مردم به دنبال دستیابی به آن چیزی هستند که اجدادشان به دنبال آن بودند ، ((آزادی)). کلمه ای ساده ولی علی الظاهر دست نیافتنی. حال باید دید چرا این هدف که خیلی از ملتها به آن دست یافته اند چرا برای ایرانیان اینگونه دست نیافتنی مینماید ، ناآگاهی مردم یا دخالت خارجی و یا یک مورد سوم؟ منتظر نظرات دوستان هستم.
از اغاز حيات بشر حكومت هاي زيادي امدند و رفتند.
پاسخحذفاما چه در گذشته چه در عصر ما اين حكومتها كه اصولگرا - اصلاح طلب - محافظه كار - و.... نام گرفته اند با هر استراتژي و با هر ايدئولوژي و با هر گرايشي هميشه يك اساس را مد نظر داشتند
و ان ازادي است.