۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

از عوام زدگی تا عوام فریبی

تنظیم رابطه با عامه مردم و پیدا کردن مطلوب ترین شکل رابطه با آنها ، بیش از همه برای دو گروه از اهمیت برخوردار است ، یکی روشنفکران و دیگری سیاستمداران. روشنفکران از یک سو دغدغه راهنمایی کردن مردم و جداسازی آنها از سنت های دست و پاگیر و آزادسازی آنها از مناسبات مسخ کننده اجتماعی را دارند و از سوی دیگر نگرانند که نقد باورها و روابط مردم آنها را بترساند و به آغوش محافظه کاران و قشریون براند. به علاوه روشنفکران همیشه از خود میپرسند که زبان آنها تا چه حد برای مردم عادی قابل فهم است و آنها تا چه حد میتوانند با بهره گیری از مفاهیم و سازه های مدرن با مردم ارتباط برقرار کرده و آنها را به فاصله گرفتن از مناسبات موجود فراخوانند. تنظیم رابطه با عامه مردم برای سیاستمداران نیز مهم است. آنها از یکسو به حمایت مردم نیاز دارند و حتی در اجبارآمیز ترین حکومتها نیز جلب نظر مردم و کسب پشتیبانی آنها از اهمیت برخوردار است. اما از سوی دیگر سیاستمداران به تجربه دریافته اند که جلب مردم از طریق دادن وعده های بی پایان اگرچه درکوتاه مدت کارساز و نتیجه بخش است اما در میان مدت و بلند مدت به صورت ابزاری علیه خود آنها عمل میکند. بالابردن توقعات مردم در دنیایی که محدودیت از ویژگی های بنیادین آن است ، دیر یا زود منجر به خود افشاگری میشود. قابل تأمل ترین رابطه میان عوام و سیاستمداران را در عملکرد سیاستمداران پوپولیست میتوان دید. مردم انگیزان قبل از به قدرت رسیدن و در مراحل اولیه تثبیت قدرت تجسم کامل عوام زدگی اند ، میکوشند تا مانند توده مردم لباس بپوشند ، در سخن گفتن از واژه ها و مفاهیم عامیانه بهره میگیرند ، منشا مشکلات مردم را در خارج از آنها معرفی کرده و سرآمدان را متهم میکنند. راه حل های یک شبه و بدون هزینه برای مشکلات مردم ارائه میکنند ، با ساده سازی دنیای پیچیده عوام را نسبت به تحلیل های ساده انگارانه و معمولا توام با نظریه توطئه خود مطمئن میسازند. اما همین (( عوام زدگان )) همین که به قدرت رسیدند و خود را تثبیت شده انگاشتند به عوام فریب تبدیل میشوند. زبان عامیانه خود را حفظ میکنند اما دائما متکی بودن خود به ساعتها کار کارشناسی و مطالعات عمیق را به رخ مردم میکشند. بسته به شرایط ، دشمنان تازه ای تعریف میکنند و میکوشند تا با انداختن بار مشکلات مردم بر دوش آنها مردم را علیه آنها بسیج کرده و جهت دهند.
وضعیت هنگامی جالب میشود که گروهی از روشنفکران تصمیم میگیرند با سیاستمداران پوپولیست مقابله کنند. در واقع مثلثی شکل میگیرد که در یک رأس آن مردم قرار دارند و در رأس دیگر سیاستمداران پوپولیست و در رأس سوم روشنکران منتقد.
تکلیف سیاستمداران مردم انگیز روشن است ، آنها سعی در جلب عوام دارند.اما روشنفکران وضعیتی پیچیده و دشوار دارند. از یکسو کار آنها نقد کردن است ، این نقد هم تنها متوجه حکومت نیست مردم هم باید نقد شوند. نه تنها عملکرد مردم که بی عملی آنها نیز باید مورد نقد قرار گیرد. روشن است که نقد کننده هیچگاه برای نقد شونده جذاب نیست. انجام وظیفه روشنفکری درمیان مردم نتیجه ای جز دلخور کردن آنها ندارد! از سوی دیگر زبان روشنفکران زبانی دشوار برای عامه مردم است و همیشه این امکان وجود دارد که مردم خسته شده و دیگر به سخنان آنها گوش نکنند. تورم را بر عهده تعدادی توطئه گر پول دوست انداختن برای عامه مردم قابل فهم تر از تحلیل آن بر مبنای رشد نقدینگی سریعتر از رشد تولید و مبادله است. از نظر روشنفکر تحلیل دوم صحیح است اما کدامیک راحتتر مورد قبول مردم عامی واقع شده و پذیرفته میشود؟ هنگامی که روشنفکران به رسانه های همگانی دسترسی ندارند و همه چیز در اختیار سیاستمداران پوپولیست است ، موقعیت پیچیده تر و دشوارتر میشود.
روشنفکران حق ندارند و نباید عوام زده و عوام فریب شوند و در ضمن نمیخواهند مردم را به سیاهی لشکر عوام فریبان تبدیل کنند. پس چه باید بکنند؟ به نظر میرسد تنها راه حل قابل قبول ایجاد (( اعتماد )) است. مردم به پزشک اعتماد میکنند و حتی آنجا که آنها را از لذتها منع میکند یا داروی تلخ و جراحی دردناکی تجویز میکند به سخنش گوش میدهند چون به او اعتماد دارند.
تجربه نشان میدهد که مردم کشور ما برای اعتماد کردن به روشنفکران به دنبال برخی نشانه ها میگردند و یکی از مهمترین این نشانه ها پاکیزگی مالی است. علت اینکه حکومتها همیشه روشنفکران منتقد را به تخلفات مالی متهم میکنند ، مهم بودن این عنصر در نگاه مردم عادی است و نشانه دیگر شجاعت است ، هرچقدر یک روشنفکر در دفاع از اصول مورد قبول خویش هزینه میپردازد اعتماد عمومی بیشتری را جلب میکند. گاه حملات روشنفکران به یکدیگر بیشترین زمینه را برای نفی این اعتماد فراهم میاورد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر