۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

خلیج فارس ، آوردگاه سیاست های کلان

تاریخ خلیج فارس پر است از جنگ و درگیری ، از زمانی که کورش کبیر نخستین امپراطوری جهان را در حدود بیست و شش سده پیش در ایران بنیان گذاشت ، خلیج فارس آوردگاه فرهنگهای گوناگون بوده است ، وقتی پای استعمار اروپایی ها در قرن شانزدهم به خلیج فارس باز شد ، به جنگ قدرت دامن زد و از آن پس نظم و آرامش به رویایی دست نیافتنی بدل شد ، طی پنج سده گذشته ، ایرانیان ، اعراب ، دزدان دریایی محلی ، هلندی ها ، پرتغالی ها ، انگلیسی ها ، آلمانی ها ، روسها و این اواخر آمریکاییها بر سر کسب نفوذ و گسترش حوزه خود برآمدند و درگیر شدند. کشف منابع عظیم نفت در خلیج فارس در اوایل قرن بیستم ، بذر بی ثباتی بیشتر در خلیج فارس را پاشید. چهار جنگ اخیر در این منطقه ، گواه این نبردهای نفتی بوده است. جنگ عراق و ایران ، اشغال کویت توسط عراق ، عملیات توفان صحرای آمریکا در جنگ اول خلیج فارس و سپس حمله به عراق و اشغال آن یادآور این نکته است که خلیج فارس ، امروز ناامن تر و مسایل آن غیرقابل پیش بینی تر از هر زمان دیگری است. در حال حاضر وضع منطقه بیش از هر زمان دیگری دچار تشتت است و تفاوتهای عقیدتی کشورهای منطقه روز به روز با تحریکات قدرتهای فرا منطقه ای بیشتر میشود و برخی کشورهای متحجر منطقه تحت تأثیر القائات همین قدرت ها ، ایران را کشوری توسعه طلب معرفی میکنند. البته هدف این قدرتها از این القائات روشن است ، آنها هدفی ندارند جز فروش اسلحه به شیوخ عرب منطقه که بی هیچ پایگاه مردمی در حال حکومت کردن و بردن پول نفت این کشورها هستند.
در حقیقت خلیج فارس به میدانی برای نبرد سیاستهای کلان بین المللی تبدیل شده است ، یکی از مهمترین مواردی که به مناقشات خلیج فارس دامن میزند ، ادعای امارات متحده عربی بر جزایری است هیچگاه به آنها تعلق نداشته است ; این کشور حتی به عنوان طرف حقوقی هم در هیچ یک از قراردادهای مربوط به جزایر مطرح نبوده است و این جزایر چه پیش از اسلام و چه پس از آن تحت حاکمیت ایران بوده است ، این حاکمیت به طور مطلق ادامه داشت تا زمانی که کشتیهای غرب ، آبراه خلیج فارس را کشف کردند و به اهمیت آن پی بردند ، هم زمان با این آشنایی اروپاییها ، حکومتهای ایران نیز روز به روز ضعیف تر میشدند و اینگونه بود که ابتدا پرتغالیها و سپس انگلیسی ها به اشغال این جزایر پرداختند و دولت مرکزی ایران نیز چون تاب مقاومت نداشت ، ناچار به این اشغال گردن نهاد. دولت انگلستان در اوج قدرت و سلطه خود بر جهان ، در سال ۱۹۰۳ جزایر ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را به تصرف خود درآورد.
اما سرانجام بریتانیا به دلیل ضعف مالی اعلام کرد که تا پایان سال ۱۹۷۱ نیروهایش را از خلیج فارس فرا میخواند و برای تعیین تکلیف این جزایر مذاکراتی سه جانبه بین ایران ، بریتانیا و شیوخ خلیج فارس برگذار شد که مطابق این مذاکرات :
۱) ایران از ادعای خود بر بحرین عدول کرد و آنرا به عنوان دولتی مستقل به رسمیت شناخت.
۲) ایران با تشکیل دولت امارات متحده عربی موافقت کرد و آن را به رسمیت شناخت.
۳) ایران استقلال قطر را به رسمیت شناخت.
۴) ایران هردو جزیره تنب بزرگ و کوچک را به تصرف درآورد.
۵) ایران و بریتانیا یادداشت تفاهمی را امضا کردند که ایران را مسئول حفظ و حراست جزیره ابوموسی میشناخت.
با وجود این مذاکرات امارات مناقشه خود را با ایران زمانی طرح میکند که غرب در کوشش خود بر انزوای ایران مصر است و حتی یکبار با حمایت سایر اعراب قضیه این جزایر را به شورای امنیت سازمان ملل کشاندند که رأی نیاورد ولی باز هم هر از چند گاهی ایران را به این امر تهدید میکنند که دیپلماتهای عزیز ایران حتما به این موضوع واقفند که موضوعی که یکبار در این شورا طرح شده و به رأی گذاشته شده ، دیگر قابل طرح نیست و این تهدیدات تنها جنبه بلوف تبلیغاتی دارد و نباید باعث عصبانیت دستگاه دیپلماسی کشورمان شود. در پایان پیشاپیش روز خلیج فارس را تبریک میگویم. دنیا باید بداند خلیج فارس و جزایر آن ایرانی بوده ، هست و خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر