روزی که غرب تصمیم به تضعیف عراق گرفت ، همان روزی بود که صدام را به جنگ با ایران تشویق کردند ، روزی بود که مقدمات حمله عراق به کویت را فراهم نمودند تا زمینه ای باشد برای مرحله بعد عملیات تضعیف عراق. وقتی بحث تحریمهای بین المللی علیه عراق در شورای امنیت مطرح شد و تحریمهای گوناگون به اجرا درآمد ، عده زیادی آنرا بازی سیاسی غرب و به نوعی جنگ زرگری دانستند و عده ای هم تحت تأثیر تبلیغات مقامات بغداد در وصف قدرت و ثروت عراق ، با پوزخندی این تحریمها را کاری عبث از سوی غرب تلقی مینمودند ، حتی وقتی تحریمها به شدید ترین مرحله خود ، یعنی اجرای برنامه نفت در برابر غذا رسید و کودکان عراقی از نداشتن شیر خشک بیمار می شدند ، گویی کسی تأثیر تحریمها را باور نکرد و از همه بدتر خود مقامات عراقی بودند. روزها گذشت تا نوبت به مرحله آخر عملیات رسید ، (( حمله نظامی )).
اگرچه دولتمردان عراقی جدیت غرب در مقابله با دولت عراق را در تحریمها تجربه کرده بودند ، اما باز هم تهدید به حمله نظامی را خیالبافی سردمداران کاخ سفید تلقی کردند و نتوانستند یا نخواستند از خواب بیدار شوند. وقتی حمله آغاز شد طی چند روز بغداد سقوط کرد ، اما یک خاطره از آن روزها در ذهن من نقش بست که هیچگاه فراموش نخواهم کرد و آن سخنرانی های (( محمد سعید الصحاف )) وزیر تبلیغات صدام حسین بود ، او تا لحظه ای که خودش را در حین سخنرانی دستگیر کردند ، فقط از شکست نیروهای دشمن و تلفات سنگین آنها خبر میداد ! و من اعتراف میکنم ، به قدری با اطمینان سخن میگفت که گاهی تحت تأثیر سخنان وی قرار میگرفتم و باور میکردم که غربی ها شکست خورده اند !!! اما معلوم شد که آنچه وی میگفت نمایش ببری کاغذیست ، چیزی شبیه تانکهای مقوایی آلمان نازی در صحرای آفریقا که طرح گوبلز بود.
اینکه میگویند تاریخ معلم انسانهاست ، یعنی همین. اگر هیتلر از سرنوشت ناپلئون در جنگ با ژنرال سرمای روسیه درس گرفته بود ، خود و آلمان را به آن سرنوشت دچار نمیکرد ، اگر محمد سعید الصحاف و مقامات عراق سخنرانی های گوبلز را به یاد میاوردند ، شاید راه دیگری برای جلوگیری از اتفاقاتی که رخ داد انتخاب میکردند و اگر امروز صحبت های مقامات عراق را فراموش نکنیم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر