گویند روزی بین ارباب ده و کدخدا اختلاف افتاد ، تصمیم گرفتند یکی از روستائیان را به قضاوت بخوانند ، روستایی که از ارباب میترسید و در عین حال میدانست که در نبود ارباب اختیار ده با کدخداست ، در برابر این سؤال که چه کسی راست میگوید ، گفت : ارباب حق دارد ، البته کدخدا هم درست میگوید!! ارباب به علت درست خواندن صحبت کدخدا ، روستایی را تنبیه کرد و پس از رفتن ارباب ، کدخدا نیز چون روستایی حق را به ارباب داده بود ، روستایی را مجازات نمود!
اگرچه در فرهنگ ما اینگونه جا افتاده است که به نحوی سخن بگوییم که به قول معروف نه سیخ بسوزد و نه کباب ، اما اینگونه سخن گفتن همیشه ثمربخش نیست و در بسیاری موارد ، اینگونه سخن گفتن ، به خصوص از سوی بزرگان ، سبب ایجاد حس بی اعتمادی در عموم و پراکنده شدن دوستان از اطراف وی میشود و همچنین راه هرگونه دفاع و توجیهی از سوی طرفدارانش را میبندد و رخدادی برخلا ف انتظارش روی میدهد ، یعنی نه تنها هیچ گروهی از وی حمایت نمیکند ، بلکه همه نسبت به او بی اعتماد میشوند و او را شخصی نامطمئن میپندارند که موضعش روشن نیست. اگرچه در لفافه سخن گفتن خود هنری است ، اما گاه لازم است انسان موضع و عقیده اش را صریحا ابراز نماید ، نه دوپهلو و نه از زبان فرزندان و دوستانش ، بلکه خود با زبان خود.
دوپهلو و گنگ سخن گفتن همیشه نشان زرنگی نیست ، زیرا صراحت بیان سبب همراهی هم فکران شخص با او میشود ولی صحبت کردن به نحو یکی به نعل زدن و یکی به میخ به هیچکس اجازه اعتماد و حمایت نمیدهد.
سلام
پاسخحذفاینکه آدم نظرش رو بی پرده بگه و بادی به هر جهت نباشه خیلی مهمه!
ای کاش می شد هر کس نظرش رو آزادانه بیان کنه.
موافقم باهات
پاسخحذفربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدمنا علی القوم الکافرین
پاسخحذفاز لطفتون سپاسگذارم. التماس دعا